گوش کنید ببینید چیزی می فهمید
اینم ترجمش:
پاراگراف اول
آلمان، آلمان بالاتر از همه چیز
بالاتر از همه چیز در دنیا،
که همیشه، هنگام دفاع و حفاظت،
برادرانه یکپارچه میایستد.
از [رودخانهٔ] ماس تا [رودخانهٔ] میمیل،
از [رودخانهٔ] اِچ تا [رودخانهٔ] بـِلت،
آلمان، آلمان بالاتر از همه چیز
بالاتر از همه چیز در دنیا!
پاراگراف دوم
زنان آلمانی، وفاداری آلمانی،
شراب آلمانی و آواز آلمانی
باید در دنیا
طنین زیبا و قدیمی خود را حفظ کنند
و ما را به کارهای اصیل تشویق کنند
در طول حیاتمان.
زنان آلمانی، وفاداری آلمانی،
شراب آلمانی و آواز آلمانی!
پاراگراف سوم
(سرود ملی کنونی آلمان)
اتحاد، قانون و آزادی
برای سرزمین پدری، آلمان!
بیایید همه برای این هدف تلاش کنیم
برادرانه، با قلبها و با دستانمان!
اتحاد و قانون و آزادی
دلیل خوشبختی ما هستند،
در درخشش این اقبال، جوانه کن
جوانه کن، سرزمین پدری، آلمان!
پاراگراف چهارم
آلمان، آلمان بالاتر از همه چیز
و در لحظات ناامیدی، باز هم بالاتر از همه
فقط در موقع ناامیدی است که عشق میتواند
قدرت و حقیقتش را نشان دهد
و بنابراین (صدای این عشق) بایستی بیشتر طنین انداز شود
از نسلی به نسل بعدی
آلمان، آلمان بالاتر از همه چیز
و در لحظات ناامیدی، باز هم بالاتر از همه
چند روز پیش قزوین بودیم.
رفته بودیم امام زاده حسین.
تو مسیر برگشت یه سوسک 10 سانتی از دیوار مردم داشت میومد پایین.
اول قصد کردم که بکشمش.
ولی خوب یکم که فکر کردم.
با خودم گفتم این بدبخت که کاری نکرده هنوز.
ولش کن بذار راحت باشه.
بعضی ها هم مثل این سوسک هستن. باید بذاری راحت باشن. تا نه تو اذیت بشی نه اون
غلط نوشتن برام آدت شده.
چرا؟
چون تو دوران راهنمایی معلم ادبیات ب شدت بی اعصاب و مزخرفی داشتیم.
که منو از کلمات متنفر کرد.
متنفر متنفر.
برای همین هیچ وقت سعی نکردم درست بنویسم. یا سعی کنم غلط نوشته رو اصلاح کنم مگر در موارد مهم.
الان دیگه غلط نوشتن برام عادت شده.
این که خواهر رو خاهر بنویسم. یا عبری رو ابری.
همش یکیه.
تو زبان آمیانه نیازی به حساسیت نیست.
و منم اصلا حساس نیتم.
نگید آلژی صحیح نوشتن دارید که باوم نمیشه
عاشق یه اسم ایلیا
آخه فهمیدم میشه همون علی ولی به ابری یا سریانی
یعنی یهودی ها به علی میگن ایلیا.
عاشق این اسم شدم.
خداروچه دیدیدی شاید اسم پسرم رو گذاشتم ایلیا.
من که کلی باهاش حال کردم شما چی؟
چند وقتیه به خاطر یه سری دلیل حالم خرابه
بعد تو این حال خراب مزخرف من میرم فیلم درام نگاه می کنم
هیچی دیگه افسرده شدم
افسرده پریشون
من کلا آدم حسودی نیستم
از حسادت نفرت دارم.
تو این حال خراب و داغون افسوردگی
متوجه حسادت یکی از رفیقام شدم.
خلاصه پوکیدم.
برای اولین بار به معنای واقعی خندم نمی اومد
نمی تونستم بخندم.
اومدم یه کتاب تنز بحونم دیدم نمیشه
یا با خودم شوخی کنم
اونم نشد.
آخرش خیلی اتفاقی سریال شلوک هلمز افتاد دستم.
حالمو عوض کرد.
ولی هنوز یکمی داغونم
از اونجایی که کلا آدم شاد و به قولی سر خوشیم.
پس همیشه لبخند روی لبمه
یه روز مزخرف
صبحش که همه خانواده مریض بودن و من باید کاراشون رو می کردم
رفتم دکتر که نسخه برادرم که ناقص بود رو تکمیل کنم.
وقتی روی صندلی انتظار نشستم. شروع کردم به ور رفتن با گوشی نوکیام.
سرمو بالا اوردم. تو فاصله چهار یا پنج متری. یه دختر شال بنفش با موهای روشن روبروم نشته.
بهم نگاه می کرد مثل کسایی که آدم ندیده.
احتمال دادم که داره بالای سرمو نگاه می کنه.
بالا سرمو نگاه کردم چیزی نبود.
وقتی به دختره نگاه کردم دیدم دوباره خیره به منه.
یه نگاه به خودم کردم.
ریش: نامرت و بلند
مو: نامرتب و بلند
لباس: شلوار + کاپشن+ دمپایی بدون جوراب
خخخخخخ یعنی داغون بودن
حدس زدم به خاطر داغنیم.
به قیافش نمی خورد از قیافم خوشش اومده یا از رفتارم.
کاری نداریم بلند شدم رفتم پیش دکتر و اودم که برم بیرون.
هنوز بهم خیره بود.
این فقط یاعث می شد من سرم بره تو کاشی های کف
را افتادم سمت موتور
آییییی بابام هیی
دنبالمه
برگشیم بهش یه چیزی بگم که راهشو کج کرد.
نفس راحتی کشیدم.
به قول بعضی از رفقا. پشمالو شده آلو.
انگاری اونم پشمای مارو نمی دید آلوشو می دید.
بخت پریشان
اولش دوست نداشتم نگاش کنم ولی بعد که یه کمو دیدم...
به معنای واقعی داغون شدم
چرا؟
این فیلم زندگی یه دختر سرطانی و پسر یه پا رو شرح میده
من اهل فیلم عاشقانه نیستم
اصلا
بیشتر کمدی
ولی این فیلم
دیونم کرد.
انقدر که چندبار اشک من سنگ دل رو در آورد
ههه یاد لاتاری خودمون افتادم
ولی چی بگم
اخر فیلم دختره حالش خوب میشه
ولی پسره.
پسره مریزیش اود می کنه و می میره
بعد میدونی بدی فیلم چیه
وای خدا
وقتی که با هم صحبت می کنن و در مورد جهان و خدا حرف می زنن
وقتی که فکر می کنن عدالتی وجود نداره
وقتی عقیده ای به آخرت ندارن و در جهل می میرن
ای کاش می شد صدای مهدی فاطمه را به جهان رساند.
خیلی ها تشنه ندایش هستند.
یاعلی
راستی حتما فیلم رو ببیند
از دیبا مویز دانلود کنید
http://mydiba.one/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A8%D8%AE%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%86-the-fault-in-our-sta/
امروز ایستگاه صلواتی داشتیم. و برای پخش کردن شربت خیلی دلم می خواست چهارتا دست داشتم