خیلی وقت بود که هیئت نرفته بودم

دلم تنگ بود برای سینه زدن، برا به سر زدن، برا گریه کردن، برای این که از شدت گریه صدات بند بیاد.

دلم تنگ بود برای عطر چایی هیئت. برای این که بعد هیئت با عرق بیای بیرون تو هوای سرد. منتظر مادرت باشی. 

دلم تنگ بود. اما هنوز اول این ایامه و تا بیست رو دلمون شاده. 

اصلا عامل شاد بودن ما بچه هیئتی ها همین هیئت و بس:)