سلام این ماه رمضون که گذشت به شدت کسل کننده بود یک امتحانم توش بود. امتحاناش توش بود. خلاصه تشنه گشنه بودیم. و غیره و ذالک.
از یه جایی خوب بود پیش خانوادم بودم. پارسال که با برو بچ زده بودیم ددر. ولی امسال ور دل مادر. خوب این خوبه ولی بدیش اینه اونی که باید باشه نیست.
نمیگم کی فضول نشید.
یه چیزایی خیلی رو مخ بود. از بستنی خودن بعضیا تو خیابون. از روزه خوری بعضیا از دندون درد لعنتی تا گرما و دوری و این کتابای کثافط.
خوب چرا کصافط چون جا ندارم نگهشون دارم باید قفسه بخرم . از همه بیشتر اینان که رو مخن و اتاق کوچیکم رو کوچیک تر کردن . و خوب عید و با تاخیر تبریک میگم. خلاصه تا ماه رمضون بعد آدم باشید که نخواد شب قدر اونجوری زار بزنید که شاید خدا ببخشتمون.
فعلا تا پست بعد
خوب دیدید میگن کسی که روزست جلوش چیزی نخورید. دلش می خواد. اها قضبه همینه. جوونای مجردم تشنن جلوشون قر و فر نیاید که دلشون می خواد بعد از اونجایی که مجردن صد در صد به گناه میاقتن پس نکنید.
پ ن: انگاری برا مهد کودک نوشتم
پ ن2 با زوج های جون هم هستم انقدر با هم عشق بازی نکنید وسط خیابون عه.
خوب از اونجایی که همی متاهل ها یه روزی مجرد بودن مطلب رو خوب می گیرن.
موندم دوباره شروع به کار کنم یا نه هنوز هستید و وبلاگ می چرخونید یا مثل ما بی خیال شدید